شناخت هوش هیجانی زمینه موفقیت ماست

با وجود پافشاری پژوهشگران در سالهایی دورتر، بر این باور که هوش فردی انسان ها زمینه های موفقیت و کامگاری آنان می شود ، این روز ها ولی دیدگاه های آنان بسیار دچار دگرگونی شده است . هوش هیجانی (EQ) در این سالها همگام و موازی با هوش فردی (IQ) به روند موفقیت انسان ها کمک می کند و عاملی تاثیرگذار به حساب می آید .
آشنایی اولیه با هوش هیجانی(عاطفی)
به عقیده ثراندیک، هوش هیجانی با هوش تجاری ، یک ویژگی بارز انسانی در شناخت خویشتن و برقراری ارتباطات اجتماعی می باشد. این ویژگی شامل توانایی کنترل احساسها و هیجانهای خویش و دیگران، تشخیص احساسها و هیجانها در خود و دیگران و استفاده از این اطلاعات برای هدایت، تفکر و بهبود خود فرد است . «گلمن» (۱۹۹۵) هوش هیجانی را شامل خودآگاهی، مدیریت و مهار هیجانها، برانگیختن خویشتن، همدلی و دستکاری و اداره روابط می دانست.
از دیدگاه سالووی و مایر، این هوش شامل پنج گام می باشد:
۱ – خودآگاهی :
نخستین گام و یکی از مهمترین ویژگی های یک فرد در جوامع اجتماعی را می توان شناخت انسان نسبت به خویشتن دانست . شناخت و درک احساسات و واکنشهای فرد بسیار مهم است و اینکه فرد بتواند به درکی عمیق از خویشتن و ویژگی های مثبت و منفی خود به دست بیاورد . در کل هوش هیجانی دارای چهار عضو یا member است .
-خود ( Self )
-دیگران (Others )
-آگاهی (Awareness )
-اقدام ( Action)
اگر دقت کرده باشید سرآغاز این زنجیره را خود شخص تشکیل می دهد و آگاهی نسبت به خود با کنار گذاشتن خودخواهی و خودبزرگ ببینی، و بررسی زاویه دید دیگران درباره خود می تواند پرده های ابهام را از شخصیت آدمی برای خودش کنار بگذارد . مدیران و رهبرانی که درجه ای بالایی از خود آگاهی دارند، با خود و دیگران صادق هستند و می دانند که چگونه احساساتشان بر آنها، سایر مردم و عملکرد شغلیشان تأثیر می گذارد. آنها با یک احساس قوی از خودآگاهی، با اعتماد به نفس و در استفاده از قابلیتهایشان کوشاهستندو می دانند چه وقت درخواست کمک کنند.
۲ – خودنظم دهی (خود مدیریتی) :
مدیریت، کنترل و تطبیق احساسات، خلقوخو و واکنش ها با کنترل و اداره احساسات مهارتی است که برپایه خود آگاهی شکل می گیرد. این توانایی عاطفی به توانایی فرد برای تسکین دادن خود، دور کردن اضطرابها، افسردگی ها و بی حوصلگی می باشد. آزمایش جالبی در این زمینه توسط والتر میشل، روان شناس آمریکایی انجام شد . او تعدادی از کودکان ۴ ساله رابرای آزمون انتخاب کرد و از آنها خواست تا یکی از این دو وضعیت را برگزینند: یا الان، یک قطعه شیرینی دریافت کنند و یا ۱۵-۲۰ دقیقه بعد، دو تکه از آن را بگیرند.نتایج این آزمون ثبت گردید و چهارده سال بعد، وقتی همان کودکان، در سنین نوجوانی مورد ارزیابی قرار گرفتند، دسته ای که توانسته بودند ۱۵-۲۰ دقیقه تحمل کنند، هم از نظر اجتماعی کارآمدتر بودند و هم در آزمون استعداد تحصیلی(SAT) نمرات بالاتری دریافت کردند.
۳ – خود انگیزشی :
این گام را می توان به اختصار مهار کردن احساسات به منظور انگیزه دادن به خودمان برای اقدام کردن و متعهد شدن به عمل مناسب، پیروی از آن و تلاش برای دستیابی به اهدافمان شرخ داد .
۴ – همدلی یا تشخیص احساسات و درک عواطف دیگران
عامل دیگری که نشان دهنده یا مقیاسی برای هوش هیجانی است را می توان درک احسساسات دیگران دانست که نوعی مهارت مردمی است و شکل گرفته از دو گام ابتدایی نیز می تواند باشد . یا بهتر بگویم سه عامل قبلی می توانند آغازگر این گام باشند و نگرش انسان را به شکلی بالا برده تا بتواند دیگران را با دیدگاهی درست درک کند نه اینکه خودبینی و غرور پرده ای پوشاننده از درک دیگران شود .
۵ – برقراری ارتباط با دیگران
هنر ارتباط با مردم مهارت کنترل و اداره احساسات دیگران پس از درک و بررسی آن ها (گام پیشین) می باشد. این مهارت دانش رهبری و نفوذ شخصی را تقویت می کند.
دانیل گلمن هوش هیجانی را ظرفیت ما را در شناخت احساساتمان واحساسات دیگران تعیین و کمک می کند تا با ایجاد انگیزش، هیجان های خودمان را کنترل و اداره کنیم و روابط خودمان را با دیگران به نظم و حساب در آوریم. در حالیکه دیدگاه سالووی و مایر، بیشتر جنبه روان شناختی دارد، مفاهیم ارائه شده توسط گلمن به مفاهیم مدیریتی نزدیکتر است